هستی هستی ، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 1 روز سن داره

و خدا هستی را آفرید ...

قصه های هستی کوچولو و مامان بزرگ (1)

1392/1/31 11:17
610 بازدید
اشتراک گذاری

« تقدیم به بهترین مامان بزرگ دنیا »

مادربزرگا فرشته های مهربونین که نور زندگی رو عاشقانه و صادقانه به نوه هاشون منتقل میکنن و دوست دارن نوه هاشون هم اون ها رو دوست داشته باشن و همیشه کنارشون و عصای دست پیریشون باشن هر چند که مادر بزرگ من خودش عصای دست دیگرانه انشاءا... که همیشه سالم و سرزنده باشه و خدای مهربون به اندازه قلب بزرگ و مهربونش هواشو داشته باشه و اونه برای ما نگه داره .

 آمیــــن

مامان بزرگ جونونم دوست دارم .

از طرف هستی کوچولو

دختر عزیزم ؛

قبلاً برات تعریف کردم که وقتی مامانی میره سرکار صبح ها تا بعد ازظهرها شما رو مامان بزرگ نگه میداره و مامانی با خیال راحت از اینکه دختر کوچولوش جای مطمئنی هست میره سرکار . دلبندم مامان بزرگی ( مامان بابایی ) زن سرزنده و شادیه و عاشق زندگیه و من خیلی چیزها از اون یاد گرفتم . ایشاء ا... وقتی بزرگ شدی خودت همه اینها رو درک میکنی . دختر گلم از امروز میخوام « قصه های هستی کوچولو و مامان بزرگ » را هم برایت بنویسم تا وقتی بزرگ شدی خاطراتت با مامان بزرگ جون رو بخونی .

تکه کلام های مامان بزرگ :

عزیزم ، مویزم ، لذیذم .

عزیزم جازت رو بخورم هیپنوتیزم، غازت رو بخورم . لبخند

و خیلی چیزهای دیگه که ما نمی دونیم منظورش چیه سوال ولی مامان بزرگه میگه شما چیکار دارین من خودم بفهمم کافیه .

این پست ادامه دارد ....................

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

آتيلا جون و مامان شيما
1 اردیبهشت 92 11:20
زنده باد مادر بزرگ...