فقط آقاجون .............
آقا جون دوست دارم
دیشب خونه آقا جون اینا عمه نازی ،عمو عباس امدند دیدن خانمی و کلی باهات بازی کردند ، عمه نازی که خیلی شما رو دوست داره و وقتی خیلی کوچیک تر بودی بیشتر روزها خونه ما بود و از تو مراقبت میکرد و تو هم به عمه نازی جون خیلی وابسته بودی ، آره عزیزم دیشب کلی از دستت خندیدیم چون تا عمه نازی بغلت می کرد روی لباسهاش شیرت رو بالا می آوردی و لباس عمه رو کثیف میکردی البته من رو خیلی خجالت دادی آخه دختر خوب که این کارها رو نمی کنه ...
و اونجا بود که ما فهمیدیم دوستی شما و آقا جون سر دراز دارد ... چون تا آقا جون میگفت عزیز ، عزیزجان ، جیگر شماکلی ذوق میکردی و می خندیدی عرفان و راحیل جون هم مثل آقا جون هی میگفتن عزیز ، عزیزجان ، جیگر اما انگار نه انگار آقا جون یه چیز دیگه است .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی